English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4769 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lord U عنوان لردی دادن به
lords U عنوان لردی دادن به
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Lordship U لردی
Lordships U لردی
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
caption U عنوان دادن
captions U عنوان دادن
intitule U عنوان دادن به
title U واگذارکردن عنوان دادن به
titles U واگذارکردن عنوان دادن به
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
redirecting U حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirect U حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirects U حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirected U حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
exchanged U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanging U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchange U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanges U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
marker U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
markers U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
captions U عنوان
print U عنوان و..
headwords U عنوان
prints U عنوان و..
headword U عنوان
printed U عنوان و..
titles U عنوان ها
names U عنوان ها
head line U عنوان
capitulary U عنوان
by way of remainder U به عنوان رد
appellative U عنوان
heading U عنوان
headings U عنوان
epithets U عنوان
epithet U عنوان
caption U عنوان
name U عنوان
title U عنوان
headlines U عنوان
titles U عنوان
rubric U عنوان
rubrics U عنوان
headline U عنوان
themes U عنوان ها
subjects U عنوان ها
topics U عنوان ها
subject [topic] U عنوان
topic U عنوان
ground U عنوان
title U عنوان
life peers U عنوان
life peer U عنوان
heading U عنوان گذاری
message heading U عنوان پیام
guize U روبند عنوان
heading U عنوان سرصفحه
surnames U لقب عنوان
start of heading U شروع عنوان
surname U لقب عنوان
naturals U حرکت در عنوان
exercise term U عنوان مانور
appropriation title U عنوان سپرده
topics U عنوان سرفصل
on loan U به عنوان قرض
nowise U به هیچ عنوان
headings U عنوان گذاری
headings U عنوان سرصفحه
topic U عنوان سرفصل
head U سالار عنوان
head U عنوان مبحث
possessory title U عنوان مالکیت
appropriation title U عنوان اعتبار
honorifics U عنوان تجلیلی
honorific U عنوان تجلیلی
in a topic form U بصورت عنوان
natural U حرکت در عنوان
berth U کسب عنوان
brands U عنوان تجارتی
berthed U کسب عنوان
the hoy f. U عنوان پاپ
berthing U کسب عنوان
berths U کسب عنوان
untitled U بدون عنوان
brand U عنوان تجارتی
titlist U دارای عنوان
branding U عنوان تجارتی
doctorates U عنوان دکتری
doctorate U عنوان دکتری
Distinguished . Titled. U صاحب عنوان
Under the title ( heading) of … U تحت عنوان ...
for example U به عنوان مثال
superscrible U عنوان روی
exempli gratia [e.g.] U به عنوان مثال
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
language U برنامهای که به عنوان مترجم
misdirection U گمراهی عنوان غلط
donna U عنوان مودبانه بانوان
title U دارنده عنوان قهرمانی
clinches U کسب عنوان قهرمانی
languages U برنامهای که به عنوان مترجم
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
clinching U کسب عنوان قهرمانی
defending shampion U مدافع عنوان قهرمانی
rubricize U دارای عنوان قرمزکردن
clinch U کسب عنوان قهرمانی
title page U صفحه عنوان کتاب
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
rubricate U دارای عنوان قرمزکردن
running head U خط عنوان هرصفحه در متن
title block U قسمت عنوان نامه
short title U عنوان کوتاه شده
titles U دارنده عنوان قهرمانی
superscription U عنوان روی پاکت
streamer U عنوان چشمگیر مقاله
subhead U عنوان فرعی مقاله
clinched U کسب عنوان قهرمانی
streamers U عنوان چشمگیر مقاله
subhead U عنوان جزء یا فرعی
What is the title of the book ? U عنوان این کتاب چیست ؟
heading U سمت سینه ناو عنوان
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
to serve as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
running title U عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
to function as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
short title U عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
superscription U عنوان نوشته روی چیزی
heading U عنوان یا نام متن در فایل
to readdress a letter U عنوان نامهای را عوض کردن
letterheads U عنوان چاپی بالای کاغذ
letterhead U عنوان چاپی بالای کاغذ
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
headings U سمت سینه ناو عنوان
headings U عنوان یا نام متن در فایل
nontitle U مسابقه بدون عنوان قهرمانی
dominie U عنوان کشیشان کلیسای هلند
He works as engineer. U او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
titleholder U صاحب سند مالکیت دارای عنوان
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
defacto recognition U به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
interfaces U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
prifixal U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
prifix U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
to have a title [ to be titled] U لقب دار [صاحب عنوان] بودن
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
mercury delay line U تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
interface U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
Will you go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
Do you want to go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
blocks U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
blocked U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
block U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
represented U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
represent U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represents U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
unipolar U که به عنوان کنتررل جریان متغیر به کار می رود.
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
gulp U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
initial U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
initialed U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialled U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
rational number U عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
gulps U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulped U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
primary products U محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. U کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
initialling U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
polar U سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
initials U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialing U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
your reverence U عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
to go out U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
Recent search history Forum search
1olivine
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1The motherboard is also often referred to as the main board.
1ماست چی معنی دارد
1to take a spell at whell
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com